اشاره‌‏ای به رنگ و رنگ‌‏آمیزی و اثر روانی آن در هنر نقاشی

متن کامل سخنرانی علمی استاد جلیل ضیاءپور در دانشگاه تهران؛ سال ۱۳۷۴

 

چرخه رنگ یوهانس ایتن

امروزه، بخش عظیمی از اوقات بررسی محققان، مصروف تأثیر رنگ طبیعت بر انسان‌ها شده است. اما در این مدت، بیشتر محققان، طی سالیان دراز نگاه خود را فقط متوجه چگونگی درون‌مایه‌های انسانی کرده بودند. در این اواخر متوجه شدند که رابطهٔ بشر علاوه بر ذخایر درونی، باید با ذخایر بیرونی هم در نظر گرفته شود و مورد مقایسه باشد. عوارض طبیعی مانند ظهور زلزله‌ها، آتشفشان‌ها، طوفان‌ها و سیلاب‌ها، تجربه‌هایی بوده‌اند که بشر را با محیط‌زیست خود آشنا کرده است. رنگ‌آمیزی طبیعی هم، عامل مهم و جدایی‌ناپذیر از انسان بوده که مانند هوا برای نفس کشیدن، بشر را همیشه در احاطه داشته است.

«کالین رونن» (Colin Ronan) در مبحث سرچشمه‌های علم، در کتاب خود «تاریخ علم در جهان» آورده است: «چراغ دانش، نخستین بار قریب به ده‌هزار سال پیش، در خاورمیانه “سوسو” زده است». «یونگ» (Jung) (روانشناس) در مبحث «انسان و سمبول‌هایش» اشاره دارد: «که ذهن و روان آدمی، نشانه‌ها و کهن‌الگوهای بسیاری در خاطره دارد و از طریق آن‌ها توانسته است خود را مطرح سازد».

کشف رنگ‌های سرخ مربوط به شش‌هزار سال پیش، نشان داد که بشر آن زمان علاوه بر پوشش بدن خود با رنگ، دیوارهای خانه‌های خود را با رنگ سرخ زینت می‌کرده است. از آن زمان (شاید هم بیشتر) رنگ سرخ، به همراه میت، در دنیای ارواح برای تأثیرگذاری لازم می‌آمده است. در میان هندوها معمول بود که در مراسم تشییع جنازه گاوی سیاه را به علامت و مفهوم مرگِ این‌جهانیِ متوفی به همراه ببرند.

«فیلیپا وارینگ» (Philippa Waring) در کتاب «فرهنگ خرافات» خود آورده است: «بعضی از مردم همیشه رنگ آبی را حامل خوشبختی و رنگ سفید را “قدسی و آسمانی” می‌پندارند». وی همچنین گفته است: «بیشتر مردم به رنگ سیاه علاقه نشان نمی‌دهند». وقتی مردم چین در مراسم عزا، لباس سفید می‌پوشند، اشارت به این دارد که روح متوفی به قلمرو خلوص بدرقه می‌شود. سنت سیاه‌پوشی در مراسم عزا، صرفاً به نشانهٔ احترام به میت نیست، بلکه در یک رسم زمان کهن به مفهوم اقرار به ضعف بشر در برابر فنا است.

چون از رسیدگی محققان روی تأثیرات نور و رنگ در کل حیات، این نتیجه به دست آمد، که رفتار و کردار آدمی، عموماً از تأثیر نور و رنگ طبیعت برکنار نیست، اقدام جدی دربارهٔ تأثیرات رنگ‌درمانی (به‌دنبال فعالیت‌های سنتی) به عمل آمد. مردم‌شناس «هیس» (H.R. Hays) می‌گوید: «در افسانهٔ “توسکاروا” (شمال اروپا) دو برادر سیاه‌پوست و سفیدپوست افسانه‌ای، تعبیری از شب و روزند. رنگ آبی – کبود سیاه‌پوست، شب را – و زرد روشن سفیدپوست – روز را القاء می‌کند. به این ترتیب، شب و روز با دو زمینهٔ رنگی خود از طبیعت، عامل اثر روانی شده‌اند. علاوه بر دو رنگ به‌جا نشستهٔ شب و روز در ذهن، دو رنگ قرمز (یا سرخ – آتشفشان‌ها، و خون شکارها) با سبز طبیعت (چمن‌ها و جنگل‌ها) هم بر روان بشر اولیه اثر بنیادی داشته‌اند».

«راسکین» (Ruskin) در تعریف اثر روانی و جسمانی رنگ در حیات آدمی می‌گوید: «رنگ در حیات با جسم بشر و با نور در آسمان و در خاک با پاکی وابستهٔ انسان است و در این تأثیرپذیری، همه افرادی که ذهنیت سامان‌یافته و خلق به‌هنجار دارند، از رنگ به‌هنجار و متعادل، محظوظ می‌شوند». [البته این شرح به آن معنی است که ناهنجاری درون هر کس، باعث می‌شود که رنگ نامطلوب و ناخوش‌آیندی را بپذیرد و به کار بگیرد].

به هر جهت، چهار رنگ – آبی، زرد، قرمز و سبز – با متفرقات آن‌ها همواره موجد آرامش، کوشش، قدرت و هیجان، دفاع و «اراده» بوده‌اند، این مؤثرات، از دوران بشر نخستین تاکنون، از اهمیت خاص برخوردار بوده‌اند. در این مبادرت‌ها، مردم خاورمیانه، برای تأمین سلامت جسم و روح به یک دسته نوسانات نوری، رنگی، صوتی و غذایی که اسباب تحریکات لازم برای سلامتی می‌شوند، توجه یافتند و هم متوجه شدند که ناهنجاری رنگ‌ها و صداها، نظام هدایت درون‌ساز بدن را نامتعادل می‌کنند و نیز بعضی از رنگ‌ها که ایجاد حساسیت (آلرژی) می‌کنند و هم آن رنگ‌ها را که آرامش می‌بخشند و رنگ بنفش را که رنگ آگاهی‌های کیهانی است، را شناختند.

«لوبسانگ رامپا» (Lobsang Rampa) رنگ آبی را مظهر دنیای اثیری و ذهنیت معرفی می‌کند. «شلینگ» (Schelling) فیلسوف آلمانی، رنگ آبی سیر را به‌صورت نمادین، به آرامش سنگین دریای متلاطم تعبیر می‌کند، و متمایلین به این رنگ را دارای خلق‌وخوی آرام و با محتوای عاطفی می‌داند. رنگ سبز (برحسب رسالات کهن پزشک هند) ناهماهنگی موجود بین اجسام اثیری مختلف را تنظیم می‌کند و فشار خون را کاهش می‌دهد. (در ایران برای پایین آوردن تب بیمار، در طب سنتی، بیمار تب‌دار را در میان برگ‌های «سبز» درخت بید می‌خوابانیدند). رنگ نارنجی در تعبیرات آیور – ودایی هند، شفابخش متابولیسم بدن است. آنان با آفتاب‌درمانی (به‌کمک نور نارنجی آفتاب) مریض را مداوا می‌کردند.

مداومت در این قبیل درمان، کنجکاوی دانشمندان متخصص در تحقیق و بررسی را بیشتر برانگیخت. به‌طوری که امروزه بررسی در مورد تأثیرات رنگ‌درمانی، بخش مهمی از تحقیقات شده است. محققان بی‌شماری که در اعمال نفسانی بررسی کرده‌اند، در زمینه‌های بهره‌گیری از رنگ‌ها (روی همهٔ خصال آدمی «خشونت، افسردگی، نشاط، معنویت، روحانیت تا مفاهیم پیچیده‌تر و دقیق‌تر باطن») به مسائل روشن‌شدهٔ بسیاری رسیده‌اند. بدیهی است که برای احساس یا درک این مفاهیم پیچیده و دقیق، نیاز مبرم به شناخت وسیع دنیای رنگ داریم. بنابراین، باید بگویم: نقاش هنرمند (و مردم ما که ذاتاً دارای ذوق هنری هستند) باید تأثیرات رنگ‌ها را بر مبنای روان‌شناختی رنگ‌ها و نه از راه شناخت شکل‌ها درک کنند و بشناسند.

امروزه ما می‌دانیم که هر فرد، دارای هالهٔ رنگین در وجود خود است. ترکیب کلی هالهٔ هر فرد به وابستهٔ اعمال او، خلقیات، فرهنگ عمومی، و تغذیهٔ وابسته است. این رنگ‌ها که از کل هالهٔ هر فرد به‌صورت «رنگی» تظاهر می‌کنند، قابل تفسیر، تعبیر، معنی، اثرپذیری، اثردهی، الهام‌گیری و القاء هستند. بنابراین رنگ وسیلهٔ اصلی شناخت هویت و شخصیت انسان است.

«روسو»، از نظر تأثیر رنگ در روان آدمی، واقعه‌ای را شاهد مثال آورده است و می‌گوید: «در لندن، پلی به نام “فریازر” را به رنگ سیاه درآورده بودند، این پل وسیلهٔ خودکشی‌های زیادی شده بود. پل را به رنگ سبز درآوردند. تعداد خودکشی‌ها در این پل به یک‌سوم کاهش یافت».

آزمایش‌های «ایرنوالد» (Ehrenwald) و «گلدشتاین» (Goldstein)، روشن کرده است: «که نورهای رنگی در زمینهٔ رنگ گرم باعث حرکت بازو و زانو به‌طرف نور شده، در حالی که نورهای آبی و سبز که در زمینه رنگ سرد هستند، باعث حرکت مخالف اعضاء شده‌اند».

«لوشر» (Lüscher) بر اساس بررسی‌هایش معتقد است که: «رنگ یکی از معیارهای شخصیت به شمار می‌آید و این نظر از جهت روان‌شناختی به اثبات رسیده است». «لوشر»، همچنین به این نکته رسیده است: «که هر قدر تعداد حضور رنگ‌ها در نقاشی کمتر باشد، القاءگری آن‌ها برای درک مفاهیم رنگ بیشتر است».

در آزمایش‌های بالینی رنگ‌ها و تحلیل روانی آن‌ها در روانکاوی نوین نظراتی ارائه شده است که از سویی با گذشته‌های دور رابطه دارد و از سویی بر مبنای آزمایش‌های علمی عملی بودن آن‌ها تأیید شده است. «یونگ» در تحلیل رویایی، رنگ قرمز را در مشکل عاطفی، سمبول احساس و هوس تعبیر کرده، رنگ آبی را نمودار دنیای روشنفکرانهٔ عقیم دانسته است. جامهٔ سفید را نمایندهٔ احساس رقیق تفسیر و رنگ سیاه را به دور از روشنگری تعبیر کرده است.

امروزه در بعضی از بیمارستان‌های جدید، با پی بردن به تأثیر رنگ‌ها در بهبود وضع روحی و جسمی بیماران، رنگ‌درمانی را بسیار مؤثر یافته‌اند. دانشمندانی مانند کادیولی، بابیت، مک‌نوتون، ژول رنو، راتمن و دیگران که در این راه کوشیده‌اند، به نتایج مثبتی رسیده‌اند. برای نمونه چند نتیجهٔ مثبت رنگ‌درمانی بالینی را ارائه می‌دهم:

  • رنگ قرمز: در آزمایش بالینی با مخلوطی اندک با نارنجی، فشارخون را بالا برده است.

  • رنگ نارنجی: در آزمایش‌های دکتر مک‌نوتون، نیروبخش بوده و رفع خستگی کرده است. خوش‌بینی را افزایش داده، اثر ضداسپاسم داشته، تنفس را آرام نموده، پرکاری تیروئید را متعادل کرده است.

  • رنگ زرد: در آزمایش بالینی دکتر مک‌نوتون به‌صورت شادمانی تظاهر نموده است. تأثیر مهمی که مک‌نوتون به آن اشاره کرده حضور و اثر رنگ زرد در پاکسازی خون است. وی، فقدان تدریجی رنگ زرد را در میان انسان‌ها به هر طریق به معنای قطع امید می‌داند.

  • رنگ آبی سیر – نیلی: در آزمایش‌هایی که مک‌نوتون انجام داده، به این نتیجه رسیده است که این رنگ، اکسیژن لازم را برای خنثی کردن هیدروژن و کربن اضافی تولید کرده است.

  • رنگ خاکستری: در آزمایش «لوشر» رنگِ خاکستری، عاری از هر نوع تحرک روانی است. نه عینی و نه ذهنی است، نه درونی، نه بیرونی. نه اضطراب‌آفرین است و نه آرام‌بخش. خاکستری فاقد حیطهٔ رنگی است.

  • رنگ سبز: در آزمایش «لوشر» که از رنگ آبی هم در آن رگه‌ای باشد، موجد خودآگاهی و اراده است. عزم نسخ و مقاوم، ریشه‌داری و تغییرناپذیری و تحمیل نظر شخصی در حین انعطاف‌پذیری، غرور و بردباری از صفات رنگ سبز است (اما استفاده از این رنگ در درازمدت اسباب تغییراتی در متابولیسم بدن می‌شود).

  • رنگ قرمز: در آزمایش «لوشر»، تسریع‌کنندهٔ حرکات نبض، بالا برندهٔ فشارخون و نیروی حیاتی شده، ایجاد اشتیاق، رقابت، خلاقیت و قدرت اراده کرده است.

  • رنگ زرد: در آزمایش «لوشر»، اثر شادمانی زودگذر و تلقینی داشته است.

در پایان، نظر را متوجه «ایتن» (Itten) می‌کنم. وی در مورد رنگ‌آمیزی ما (ایرانیان)، گفته است: «یکی از ویژگی‌های رنگ‌آمیزی ایرانیان دوره اسلامی، به‌کارگیری رنگ‌ها در کاشی بناها به‌ویژه مساجد است که با رنگ‌آمیزی مناسب، خشونت مواد ساختمانی را زدوده‌اند و چنان ترکیبی به‌وجود آورده‌اند که توزیع رنگ‌های آبی – فیروزه‌ای و لاجورد، در مجاورت سفید، زرد، قهوه‌ای و سبز زیتونی هماهنگی چشم‌نوازی پیدا کند و نمادی با اثر روانی جاذب به خود بگیرد».

من اضافه می‌کنم: [که رنگ‌آمیزی ما (به‌ویژه در مساجد، چنان است که عینیت‌ها به یکپارچه ذهنیت القایی بدل شده‌اند و زمینه‌هایی از رنگ‌های فیروزه‌ای، لاجوردی و سورمه‌ای سنگین کاشی‌ها، عمق تپش حیات را توجیه می‌کنند و رنگ‌های یاقوتی و شنگرف، جوشش حیات فکری را عرضه می‌کنند و رنگ‌ها هر یک به شکلی نیرو می‌گیرند و نقوش پرشکوه هر کاشی با شکوه رنگ‌های ریزه‌پا که هر یک به شکلی بر جان می‌نشینند، در مجموع آن‌ها را شکوهمندتر عرضه می‌کنند و یکپارچگی و شکوه همگانی به مانند همنوازی عظیمی فراگیر، تپش حیات را بالا می‌برند و پرابهت‌تر و بامعناتر، اندیشه را اوج و عروج می‌بخشند].

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *