مقاله رضا بایگان با عنوان «سرگذشت ضیاءپور و انجمن خروس جنگی – فکر میکردند کوبیسم یعنی کمونیسم!»، روزنامه تهران امروز، ﺳﻪشنبه ۲۶ آبان ماه ۱۳۸۸

ضیاءپور نقاشی خوانده بود اما درباره شیوه داستاننویسی غلامحسین غریب مقاله مینوشت. ضیاءپور نقاشی میکرد اما وقتی صحبت از انتشار مجلهای پیش میآمد او پیشقدم بود و «خروس جنگی» مجلهای شد که ضیاءپور و دوستانش در انجمنی به همین نام دست به انتشار آن زدند. «خروس جنگی» تنها مجلهای نبود که جوان نقاش به انتشار آن پرداخت بلکه بعد از توقیف «خروس جنگی» دو مجله «کویر» و «پنجه خروس» را هم منتشر کرد اما آنها هم سرنوشتی مشابه پیدا کردند.
انگار جوانهای دهه ۲۰ توان و انرژی فوق بشری داشتند؛ نسلی که متفکرانش به یک حوزه از هنر و اندیشه محدود نمیشدند و به هر گوشهای سرک میکشیدند، میآموختند، به مقابله با نادانیهایی میپرداختند و از هر ابزاری برای بیان افکار خود استفاده میکردند. ۶۰ سال پیش وقتی ضیاءپور از فرنگ بازگشت و در کنار دیگر دشمنان سرسخت سنتگرایی قرار گرفت، همان زمانی که او سخنرانیها و بیانیههای خود درباره نقاشی مدرن و نوگرا را در گوش کهنهپرستان فریاد میزد، گروهی دیگر هم در ادبیات موسیقی همین راه را دنبال میکردند. بحثهایی که در آتلیه نقاشی ضیاءپور آغاز شده بود موجب شد غلامحسین غریب، حسن شیروانی و مرتضی حنانه هم در کنار هم قرار بگیرند و «انجمن خروس جنگی» را تشکیل بدهند و مجله خود را منتشر کنند. حالا چرا خروس جنگی؟ واقعاً اسم دیگری زیبنده این گروه نبود که سر کنار آمدن با هیچ دیدگاه مخالفی را نداشتند و با تمام توان بهدنبال ایجاد تحول در ادبیات، تئاتر، نقاشی و موسیقی بودند. هرچند حنانه خیلی زود از این گروه شورشی جدا شد اما مقالاتی را درباره موسیقی عربی در مجله «خروس جنگی» چاپ کرد.
آن زمان هنوز چهار سال تا کودتای ۲۸ مرداد مانده بود؛ کودتایی که بسیاری از چیزها را در تاریخ معاصر ایران تغییر داد که مسیر هنر هم یکی از آنها بود. تا پیش از کودتا هنرمندان نوگرا چارهای جز این نداشتند که با چنگ و دندان به دفاع از مواضع خود در برابر سنتگراها بپردازند چون هنر رسمی آن دوران (در تمام زمینهها) همان شیوههای سنتی بود که در همه حوزهها چیرگی داشت. شاید به همین خاطر نسل نوگرایان آن سالها به «خروس جنگی»هایی نافرمان تبدیل شدند.
جلیل ضیاءپور با آموختهها و رویاهایی که از کوبیسم در سر داشت نشان انجمن را طراحی کرد و انتخاب نام آن هم یکی از ایدههای ناب غلامحسین غریب بود (مردی که تا آخرین لحظات عمرش همچنان یک خروس جنگی ماند). انجمن خروس جنگی آنچنان که بنیانگذارانش در آن زمان برای خود هدفگذاری کرده بودند برای «مقابله با کهنهپرستی و سنتگرایی هنر و نقاشی» شکل گرفت و شعری از فرخی سیستانی را به شعار خود تبدیل کرد:
«فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر /
سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر»
در اولین شماره از مجله «خروس جنگی» شعرهایی از منوچهر شیبانی و نیما یوشیج، نمایشنامهای از شیروانی، داستانی بهنام «معصیت» از غلامحسین غریب و مقالهای طولانی از ضیاءپور درباره نقاشی چاپ شد. ضیاءپور در این مقاله به تحلیل موشکافانه جنبشهایی مثل کوبیسم و فوویسم میپردازد و حتی پای بررسیهای طبقاتی و جامعهشناسی را هم به میان میکشد. گویا او که مقابله سنتگرایان با این شیوه نقاشی را در ایران میبیند، تصمیم میگیرد به توصیف و تشریح آنها بپردازد تا به مخالفان خود بفهماند جریانهای هنری روز دنیا چیزی جز زاییده نیازهای زمان خود نیستند البته در این راه باز هم همانطور که در تدوین نظریه خود تندرویهایی داشت که امروز برای ما بیمعنی است بهگونهای جانبدارانه و آتشین مینوشت که خواندن آن جملات در حالی که ۶۰ سال از زمان نگارش آن میگذرد خالی از لطف نیست. البته تمام مقالات ضیاءپور در خروس جنگی به نقاشی و نقاشان غربی اختصاص نداشت. شاید از برخی حرفهای او حالا که ۶۰ سال از آنها میگذرد بوی کهنگی به مشام برسد اما نوشتههایی هم دارد که هنوز هم تازه هستند و انگار حکایت امروز ما را در خود دارند.
حضور ضیاءپور در کنار انجمن و مجله خروس جنگی چندان طول نکشید چون بعد از پنج شماره این نشریه را توقیف کردند و ضیاءپور هم به دادگاه کشیده شد. جالب اینجاست که در دادگاه از او درباره ارتباط کوبیسم و کمونیسم پرسیدند و تازه در آنجا به این موضوع پی بردند که این دو مقوله ارتباطی با هم ندارند. مسئولان امر که به اشتباه خود پی برده بودند به ضیاءپور اجازه دادند همان مجله را با عنوانی دیگر منتشر کند. حاصل این مجوز مجله «کویر» بود.
البته «خروس جنگی» دوره انتشار دومی هم دارد که به سال ۱۳۳۰ مربوط میشود. در آن سال ضیاءپور و شیبانی از ادامه کار با مجله کنارهگیری کردند و «هوشنگ ایرانی» جایگزین آنها شد.
منبع: روزنامه تهران امروز
جالب انگیزناک بود