سایت رسمی جلیل ضیاءپور

بحث و انتقاد هنری، در اطراف انتقاد تابلوهاى نمايشگاه آپادانا

مقاله مهندس طاهرزاده بهزاد، با عنوان «بحث و انتقاد هنری، در اطراف انتقاد تابلوهاى نمايشگاه آپادانا»، روزنامه مهر ايران، شماره 2184، 13 آذرماه 1328

مهندس طاهرزاده در پاسخ به مقاله‌ی ضیاءپور در روزنامه‌ی ایران نوشت:

لبى كه او به شكر خنده دل تواند برد

جواب تلخ چرا آيد از چنين دهنى

مقاله‌ی آقاى ضياءپور در جريده‌ی شريفه‌ی مهر ايران به تاريخ ديروز (7 آذرماه 1328) مرا بر اين داشت كه در اطراف هنرهاى زيبا شرحى بنويسم. ممكن است بعضى از خوانندگان محترم مهر ايران تصور بكنند در اين ايام آشفته كه ابرهاى تيره‌ی سياسى افق دنيا را تاريك كرده است بحث و انتقاد در اطراف هنرهاى زيبا، بى‏مورد باشد ولى به نظر اينجانب ملت ايران قبل از همه بايد فن تشخيص زشت را از زيبا بياموزد و من از آقاى ضياءپور سپاسگزارم كه فرصتى به من داده‏اند كه كمى با هنرمندان و صنعتگران به گفتگو بپردازم. آثار هنرى را مى‏توان تأثيرات روحى هنرمندان دانست و بايد دانست كه كليه‌ی نقاشى و يا اشعار و يا نمایشنامه موسيقى و نظاير آنها در عالم وجود جلوه‏گر مى‏شود. بنابراين احساساتى بودن صنعتگران و هنرمندان يك امر طبيعى است. بعضى از هنرمندان داراى روح قوى بوده دنيا را از دريچه‌ی فلسفه‌ی بعضى از دانشمندان مثل نويسنده‌ی معروف آلمانى «فرويد» نگاه مى‏كنند. اين قبيل صنعتگران اكثر الهامات خود را از پرده‏هایى اقتباس كرده، به وسيله‌ی آثار خود به اصلاح اخلاقى نوع بشر مى‏كوشند. برخى از صنعتگران داراى احساسات تند بوده ميزان هوس كار كردن آنان بر صبر و متانت آنان غلبه كرده زود متأثر مى‏شوند و اين گروه از انتقاد خوششان نمى‏آيد. تأثرات شديد باعث مى‏شود كه اين گروه از آن صفات ملكوتى كه نصيب هنرمندان مى‏شود محروم شوند. اين گروه در نتيجه‌ی ضعف اعصاب كمتر به منطق متوسل مى‏شوند و به هيچ دليل و برهانى هم پای‌بند نيستند. و در نتيجه‌ی عدم قضاوت صحيح، حقى براى صنعتگران ديگر قائل نمى‏شوند و حتى تأثير اوضاع و احوال گذشته را در نظر نمى‏گيرند و هيچ به خاطر نمى‏سپارند كه از دو هزار سال پيش به اين طرف صدها مرتبه بعضى از شاخ و برگ‌هاى آثار هنرهاى زيبا تغيير شكل و تغيير اصول و تغيير نام داده ولى هيچ وقت اساس آن عوض نشده است و با گروه گروه بچه‏هاى به رشد رسيده، جوان شده، جوان‌ها پير شده‏اند و اين دوره‌ی تسلسل ادامه پيدا كرده ولى ريشه‌ی صنعت باقى‏ مانده ‏است. به علاوه اگر در ايام گذشته اصول صنايع ظريفه به غير از اصول امروزه بوده و يك عده هم مطابق آن اصول كار كرده و آثارى به وجود آورده‏اند امروزه نبايد آنان را امامزاده‌ی هنر بدانيم. در ميان ملل عالم خدمت محترم شمرده مى‏شود. به نظر اينجانب ملت ايران هيچ وقت خدمات مرحوم كمال‏الملك و آقايان كلنل وزيرى و ابوالحسن وزيرى و مير مصور و رخسار و شيخ و ارژنگى و آشتيانى و حيدريان و نظاير آنان را فراموش نخواهد كرد و در آينده هم از خدمات صنعتگران امروزى بايد قدردانى بكنند.

در مقاله‌ی گذشته چند تذكرى به مقاله‌ی انتقادى آقاى ضياءپور داده حتى سعى كرده بودم كه از تأثرات روحى ‏ايشان كه از قلم ايشان تراوش كرده بود جلوگيرى كنم. ولى آقاى ضياءپور اين موضوع را سوء تعبير كرده‏اند. من در مقاله‌ی خود كلماتى مثل «دسن» و «آناتومى» به كار بردم در واقع خواسته بودم چند كلمه هم با زبان آقاى ضياءپور صحبت بكنم تا كلمه‌ی «اكسپوزيسيون» و «كمپوزيسيون» تنها نمانند و ايشان به لطيفه‏گویى توجه نكرده و آن را جدى گرفته‏اند. همين جاست كه من باز ناچارم از زبان لسان‏الغيب پاسخ بدهم چنانچه مى‏فرمايند:

چو بشنوى سخن اهل دل مگو كه خطاست

سخن شناس نئى دلبرا خطا اينجاست

اگر به پايان مقاله‌ی آقاى ضياءپور توجه بشود معلوم مى‏شود كه هنوز هم اصرار دارند رنگ‏آميزى را مقدم بر كليه رموز فن نقاشى قلمداد كنند و ادعا كرده‏اند كه نظريات اينجانب قديمى است و كسى اعتنایى به اين متد قديمى ندارد. بنابراين مطابق اظهارات ايشان كسى كه مى‏خواهد از روى انسان و يا پرده‏هاى طبيعت نقاشی بكند بايد اول رنگ‏آميزى بكند و بعد ترسيمات آن را انجام بدهد. اين هم يك متد است چه عيب دارد ولى نبايد فراموش كرد، چنانچه اينجانب در مقاله‌ی گذشته نوشته‏ام ما، در بعضى از هنرهاى زيبا استاد ملل كشورهاى دنيا بوده‏ايم از قبيل مينياتورسازى و تذهيب‌كارى و كنده‏كارى و جلدسازى و نظاير آنها ولى در نقاشى رنگ و روغن حتى در نقاشى آبرنگ خيلى فقير و ناچيز بوده و هنوز هم هستيم و مايه‌ی تأسف است (اميدوارم بعضى از جوان‌ها از هوس تغيير مينياتورسازى صرف نظر بكنند). در زمان فتحعلى شاه قاجار آثار هنرهاى زيباى اروپا را به طور سطحى مشاهده كرده و به عنوان ايجاد رنسانس هنرى ايران صدمات سختى به صنعت ملى ايران وارد كرده‏اند و هيچ توجه نكرده‏اند كه خراب كردن يك بناى عظيم در مدت كمى اشكال ندارد ولى براى يك بناى نو بايد در طرح نقشه و تهيه‌ی مصالح ساختمان آن و انتخاب محل و مكانى كه براى اين بنا تناسبى داشته باشد تعمق كرد و به عبارت ديگر، در اين محل اقدامات شتابزده و عجولانه به جز پشيمانى نتيجه‌ی ديگرى نخواهد داشت.

ملت ايران در جهان هنرهاى زيبا، رل بزرگى بازى كرده ‏است و دانشمندان و نويسندگان مشهورى مثل پروفسور زاره، دكتر اشميت، پروفسور كريستين‌سن، پروفسور پوپ، دكتر گوئل، پروفسور ماسه، پاسكال اوگوست، فلاندن واشپيگل، گاليه و صدها دانشمند ديگر در كتاب‌هاى مهمى كه تحرير كرده‏اند، اين آثار را در ترقى و رشد مدنيت عالم، مؤثر و مفيد دانسته‏اند. آيا اينان اشتباه كرده‏اند؟ ملت ايران نمى‏تواند به خيال اصول جديد از اين همه آثار پر افتخار مدنيت صرف نظر بكند.

اينك موضوعى كه از تذكر آن نمى‏شود صرف نظر كرد اين است كه از زمان قديم در يونان و ايران كه تنها ملل مدنى و بزرگ دنيا بوده‏اند، هنرمندان و صنعت‏گرانى به وجود آمده و با ايجاد آثار صنعتى خود نسل آينده را مديون خود قرار داده و ميدان را به جوانان واگذارده، رفتند. ولى جوانان هم همه وقت از زحمات و هنرنمایى آنان سپاسگزارى كرده‏اند. تا اينكه خود آنان هم به مرحله‌ی تقدير و قدرشناسى رسيده‏اند ولى متأسفانه در ايران فعلى، زحمتكشان و هنرمندان حقيقى مورد خطاب و عتاب شاگردان خود قرار گرفته‏اند. جهان هنرهاى زيبا راه پر پيچ و خمى داشته و اين راه از روى پل‏هاى معنوى به نام انصاف و عدالت و قضاوت صحيح و روح صميميت و ابراز شهامت و نوع دوستى و فداكارى و تهذيب اخلاق و تربيت هم نوع خود عبور مى‏كند و هر فردى از كاروان اين راه كه مى‏خواهد به جهان هنرهاى زيبا برسد بايد از روى اين پل‏ها عبور كند و اين صفات حسنه را اكتساب بكند. اگر انشاءا… فرصت كردم، در مقاله‌ی ديگر در كیفيت و روح هنرهاى زيبا شرحى خواهم نوشت. ولى آقاى ضياءپور بايد بدانند من عمرى را در مدافعه‌ی گروه هنرمندان ايران سپرى كرده‏ام، در بقيه‌ی عمر هم به جز آرزوى توفيق آنان در خدمات هنرى ملى آرزوى ديگرى ندارم.

مدتى چون شعله زين مجمر زبان آور شديم

باز چون اخگر نهان در زير خاكستر شديم

Exit mobile version