مقالهی جلیل ضیاءپور، با عنوان «دیداری از گالری بورگز – اردشیر ارژنگ و آثار او»، مندرج در هفته نامه «دنیاى جدید»، شماره ۶، دوشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۴۶
کار بىبند و باری و تقلید در هنر جویان ایرانى که از آکادمى ایتالیا بیرون ریخته بودند. در تهران غوغا مىکرد و مرا از هر چه هنر نو بود بیزار کرد. چرا سرى به اصفهان نمىزنید و هنر آن بچههاى ده دوازده ساله را تماشا نمىکنید؟ آیا اصفهان از ایتالیا نزدیکتر نیست؟!
در «گالرى بورگز» مقدارى کار فلزى، از «اردشیر ارژنگ» دیدم. عیسى علیهالسلام را (طبق معمول تمریناتى در آکادمیها) مانند بابا آدم عریان طرح و ترکیب کرده بودند. آنطرفتر، طرح زنى را دیدم که بىحال و بىفورم بود، و زنان دیگرى را نیز طرح کرده بودند که با پوشاک بالت، اداى بالرینها را در آورده بودند. بیشتر به عروسکهاى کهنهاى، مانند بودند که با پوشاک و پارچهی کهنه آنها را پر کرده باشند و هرگز اندام بالرینهاى جاندار و زبر و زرنگ و تیز رو را نشان نمى دادند. طرحهاى دیگرى بودند که مانند آنهاى دیگر در زمینهی آکادمیک لااقل رعایت و ملاحظهی تمرینات مکتبى هم در آن نشده بود و به نظر مىرسید که این آثار مربوط به عهد تمرینات سازنده در آکادمى باشد و به نظر ایشان خیلى خوب رسیده که میل به نمایش آنها کردهاند! و باز مقدارى نقش برجستههاى چکشى دیدم که با رنگهاى برنزنما خواسته بود لطف برتر کهنه را به آنها بدهد. مقدارى بوقلمون و آدم و فرشتههاى کوچولوى چکشکارى و تکرارى بودند که نمىشود گفت این ساختهها در ایران فراهم شده است. زیرا اولاً موضوعات مربوط به محیط دیگر است و در ثانى نباید این قدر بىملاحظات فنى انجام شده باشد (زیرا این نوع بىملاحظگىها و آرتیست بازیها در آکادمیهای خارج محدود است و این فقط در کشور ما است که بیپروا تظاهر میکند) و اگر این آثار در ایران تهیه شده است پس چرا متأثر از محیط بومى ما نیست؟ سازندهی این آثار چه مىخواسته است؟ و زمانى که اینها را مىساخت چه فکر مىکرده است؟ و وقتى چکش مىزد تا در ورقههاى فلز، بوقلمون و آدم بسازد و شکل فرشتههاى کوچولو را در بیاورد لابد فکر نمىکرد که از لحاظ هنرى باید رعایت خیلى جهات فنى را بکند و در ایجاد ترکیبهاى مطبوع توجهات لازم را داشته باشد. سازندهی ما، چون خیال ایجاد آثارى تزیینى داشته باید مىدانسته که راهى پیش بگیرد تا ضمن توجه به هر دو وضع (شکلهاى تزیینى و غیر تزیینى) کارها، مونوتونى و به اصطلاح یکنواختى نداشته باشد. اگر سازنده در ضمن کار، چنین مىاندیشیده است پس چرا نتیجهی درست را به دست نیاورده و قصدش از پست و بلند کردن این ورق پارهها و قوراندازى در آنها چه بوده است؟ به یاد آثار چکشى هنرمندان اصفهانى خودمان افتادم و مقایسهاى کردم. مونوتونى اشکال در کار هنرمندان اصفهانى، لااقل با بازیهاى مختلف به وسیلهی شکلها و زیر و بم طرحها و پست و بلندیها، ریتمى مطبوع مىیابد و حسابگرىهاى هنرمندانهای که روى تمرین و مرور، صورت ناخودآگاه یافته به کارها تنوع مىبخشد و لذت مىآورد. این هنرمندان چندان در فکر ابتکار نیستند. ولى دقت و استمرار، به آنان آموخته که چه کار باید بکنند و چه چیزها را باید رعایت کنند، و چه کنند که براى چشم لذت و خوشآیندى فراهم کنند. این، یک پیشه است ولى همین پیشه به علت علاقمندى سازنده، صورت هنرى به خود مىگیرد و بىآنکه هدف ایجاد یک اثر به اصطلاح سوررآل یا آبستره را داشته باشد، ترکیبهایى به وجود مىآورد که در ضمن دارا بودن فورمهاى قوى و استادانه، ترکیبهاى تزیینى جالب نیز دارد.
در آثار چکشى هنرمندان اصفهانى ما، مهارت و خیلى جهات فنى قابل توجه وجود دارد که مىتواند راهنماى قابل اطمینان جویندگان فنّ و هنر باشد. چرا تا دو روزى یک جویاى هنر، از ایران به خارج مىرود بىآنکه به سرمایهی بىحساب و قدرت هنروران کشور خود نگاه کند و الهام بگیرد، از بیگانگان تقلید مىکند و به تصور این که به شهر کوران وارد مىشود تقلیدهاى خود را به عنوان آثار هنرى و ابتکارات شخصى به رخ مردم ما مىکشد.
در گالرى بورگز، آثار به نمایش گذاشته در زمینهی مکتب آکادمیک مىباشند و آثار چکشى داراى مونوتونى و بىحسابى خستگىآورى است. صورتهایى که در یک تابلو چکشکوبى شده است به علت یکنواختى طرح و شکل و بىحالتى چهرهها، خربزه – هندوانههاى پهلوى هم چیده را مىماند، به جا خواهد بود که هنرمندان ما اگر خیال ابتکارى در زمینهی چکشکارى در سر دارند قبلاً سرى به اصفهان خودمان بزنند (زیرا اولاً اصفهان نزدیکتر از ایتالیا و جاهاى دیگر است و در ثانى هنرمندان اصفهانى ما، ماهرتر از هنرمندان خارج هستند) و همچنین به آن بچههاى ده دوازده سالهی ورزیده در کار خودمان نیز نگاهى بکنند تا از این راه لااقل نشان بدهند که فرزند خلف هنرمندان میهن خود مىباشند. در نمایش این دفعهی گالرى بورگز (که این گالرى از لحاظ عرضه کردن آثار هنرمندان ما، حق بزرگى به گردن همگى ما دارد) دو چیز خوب انجام شده است:
۱ – قاب چوبى تابلوهاى چکشى (که در انتخاب رنگ و شکل آنها سلیقه به کار رفته است).
۲ – مجسمهاى گچى کار سازندهی نامبرده که در زمینهی آکادمیک خوب به نظر آمد.