سخنرانى جلیل ضياءپور، با عنوان « از كوبيسم، سيلندريسم، ابژكتيويسم، تا كنستروكتيويسم و كولاژيسم»، مندرج در مجله «انديشه و هنر»، شماره 6، خرداد ماه 1334
در شمارههاى پيش، كلياتى از خصوصيات عمومى مكاتب امپرسيونيسم، فوويسم، پاسهايسم، ديناميسم، كريستاليسم و فوتوريسم را توضيح دادم. بديهى است كه اين توضيحات فقط براى آگاهى عمومى از چگونگى ايجاد مكاتب بوده است نه جزیيات گزارش نقاشیهاى اين مكاتب. چه بسا توضيحات ديگرى كه در ميان است و بايد به تدريج هر چه سادهتر و روشنتر نوشته شود تا ماهيت علمى هر شيوهی كارى معلوم گردد. از اينرو نخست توضيح علت اصلى ايجاد مكاتب پيش مىآيد، بعد، ميدان فعاليت آنها، سپس تعريف تنوعات آنها به وسيلهی نحوهی كار هنرمندان بزرگ آن مكاتب پيش مىآيد.
چون واقعيت زندگانى موجود زمان فوويسم (اوايل قرن بيستم) چنان التهابى براى اذهان عمومى پيش آورده بود كه هنرمندان سريعالانتقال را زير تأثير گرفته بود، هر قدر كه گردونهی التهابات بر غلتك پيشروىها مىغلتيد، سرعت بيشترى مىگرفت و با وسایل متنوع تظاهر و نيازمندیها را فراهمتر مىكرد. فوويسم شلاقكشان، بد زبانى مىكرد، قيافههاى تلخ و تيره نشان مىداد. پاسهايسم، مُحلّلى بود كه بد زبانى فوويسم را تعديل مىنمود و تندى و تيزى آن را به صورت تازهاى حفظ مىكرد. ولى ابهام و اعتلاى فكرى اكثريتى را كه حالت بحرانى داشتند به صورت ايجاد صحنههاى رمز و راز نگاه مىداشت. ديناميسم، وضع از هم گسيختهی درون مردم را (كه جان به لب و كارد به استخوان رسيده بود) به نمايش مىگذاشت. كريستاليسم، راه روشن و منطقى خالى از ابهام و پردهپوشى را اختيار كرد. فوتوريسم، در راه نمايش آخرين كوشش مذبوحانهی حياتى افراد، به پرسش كنندگان جواب سر بالا مىداد و مىگفت آنچه من به وجود مىآورم براى آيندگان است. (ولى گفته شد كه اين جواب، جواب يك هنرمند خسته و به ستوه آمده بود، اگرنه هنرمندان واجد شرايط و پر جنبه مىدانند كه هنر آينده را آيندگان به وجود مىآورند).
از دنبال و به موازات و گاهى نيز پيشاپيش مكتب به اصطلاح فوتوريسم، يك مكتب قُلدر به وجود آمد كه در اندك وقتى همهی اين مكاتب را كه به مقتضاى زمانه ايجاد شده و با ابزار دليل قانعكننده زمينه گرفته بودند در سر راه خود كوبيد و اين مكتب «كوبيسم» بود كه مىگفت: در زندگانى ماشينى جايى كه حركت چرخهاى عظيم كارخانجات، زمين را به لرزه در مىآورد و فعاليتها صورت هندسى و منظم به خود گرفته است، زمانى كه شالودهی زندگانى كار دستى، زير دندههاى خردكنندهی ماشينها حالت بحرانى و محتضر به خود گرفته و نعرههايى از حلقومهاى خشك براى در آمدن مىكوشد و مانند غريو رعد در درون احساسات آدمى مىغرّد و بغضهاى نتركيده، راه گلو را مىگيرد، چگونه مىشود با خطوط و سطوح نرم و عادى ظريف به صورت مكاتب موجود آنها را نمايش داد؟! (اين مكاتب موجود بازيچهاى بيش نيستند). اين صداهاى دردناك عصر ماشين را كه در حلقوم بشريت تبديل به نعرههاى ناهنجار شده چگونه بايد نشان داد؟ اين پنجههاى پينه بسته از ابزارهاى پولادين و اين قيافهها را كه چشمان در آنها با نگاه زُل در حدقهها خشكيده و گونههاى سوخته، شكل هندسى گرفته و چانههاى چهارگوش سمج و لبهاى فشردهی محكم را (كه گویى از آهن و پولاد ريخته شدهاند) چگونه بايد نمايش داد؟!
هيچ سطح و خط معمول و عادى (جز سطح و خط هندسى) نمىتواند چنان كه شايد و بايد آدم عصر ماشين را معرفى كند. انسان اين عنصر، انسان پر مقاومت، جسور و سمج و عدولناپذير مانند يك ماشين با دوام و خستگىناپذير براى به دست آوردن زندگانى لازم خود مجاهده مىكند. چنين انسانى را تنها قالب كوبيسم مىتواند چنان كه در خور است معرفى كند.
اين بود حرف كوبيسم و به همين علت بود كه تمام اشكال موجود حتى اشكال انسانى را به صورت هندسى در آورد و از اين راه، شكل ماشينى و خصوصيت زندگانى ماشينی را در نقاشى و مجسمهسازى به كار برد و ديدهها را از طريق خود متوجه حيات ماشينی و كوشش در راه واقعيتى نو كرد.
در ابتدا، نقاش كوبيست، اشكال را به صورت سادهی هندسى در آورد. ولى چون آنها را نارسا تشخيص داد. به تغيير شكل آنها پرداخت و در اين جا، كوبيسم ساده، نام كوبيسم آبستره (يا نقاشى هندسى ايمایى – اشارهاى) به خود گرفت.
با پيدايش شيوهی كوبيسم، ايسمهاى ديگرى به وجود آمدند كه البته نمىشود آنها را از كوبيسم جدا كرد ولى به علت خصوصياتى كه در آنها وجود دارد صاحب نامند مانند «سيلندريسم» Cylindrisme، «ابژكتیويسم» Objectivisme، «كنستروكتيويسم» Constructivisme، «كولاژيسم» Collagisme، (كه همه از مشتقات مكتب كوبيسم مىباشند).
سيلندريسم، به آن نوع آثار گفته مىشود كه هنرمند سعى كرده اشكال رابه صورت استوانه و لولهاى در بياورد.
ابژكتیويسم به آن نوع آثار گفته مىشود كه در آن، ديد هنرمند متوجه مواد و اشياء اطراف اوست و صور انسانى و حيوانى در آن وجود ندارد.
كنستروكتيويسم، به آن نوع آثار گفته مىشود كه در آن فقط ساختمانها را تركيببندى مىكنند.
در كولاژيسم، هنرمند از همه چيز ممكن و مورد استفاده، بهره مىگيرد. يك تكه روزنامه، شاخهی درخت، يك برگ، مقدارى شن و ماسه، كلمات چاپ شدهی درشت و ريز، گاهى يك عدد قاب ساعت، يا سينهريز و زنجير. همهی اينها را به وسيلهی رنگ و روغن يا ميخ به روى تابلو به طريق فنى تركيببندى مىكنند و مىچسبانند.
اينها تنوعاتى بود كه به همراه كوبيسم به وجود آمد. مىدانيد چرا؟ براى اين كه به همراه همه چيز زندگانى، هنرمند هم مىخواست (از آنجا كه پيشرو مىباشد) از قيود فرار كند و آزاد باشد. هدف اين بود كه هنرمند نشان بدهد كاملاً آزادى عمل و بيان دارد. هنرمند مىخواست به خود و به مردم اطمينان بدهد و به رخ بكشد كه آزادى عمل دارد و خود را وابستهی هيچ قيدى نمىداند.
این احساس آزادى فردى، نوید آزادى عمومى بود. همین آزادى عمل و تنوعات، بالاخره سبب ایجاد ایسمهاى دیگرى چون «سوررآلیسم»Surealisme و «سوپرنتورالیسم» Supernaturalisme یا «سوبژکتیویسم» Subjectivisme شد.