سایت رسمی جلیل ضیاءپور

زمانه‌ی نو، قالب نو

سخنرانى جلیل ضياءپور، با عنوان «زمانه‌ی نو، قالب نو» مندرج در نامه‌ی هفتگى نيروى سوم، شماره 15، 7 آذر ماه 1331 بهمن محّصص براى آشنایى با امور هنرى نو يك چند در نزد اينجانب به كار كوبيسم پرداخته بود. نمايشگاهى از آثارش ترتيب داد و برگزاركنندگان نمايشگاه در روز افتتاح از من خواستند تا درباره‌ی هنر نو، سخنى ايراد كنم. در اين سخنرانى تا جاى ممكن در ساده‏گویى و تفهيم هنر نو براى مدعوين كوشيدم:

چهار سالى است كه شيوه نقاشى هندسى رواج دارد و سابقه داريد كه طى اين مدت چه مخالفت‌ها و مبارزاتى پيش آمده است.

عده‏اى به عنوان اين كه اين هنر اجتماعى نيست و عده‏اى ديگر كه طرفدار نقاشي‌هاى به اصطلاح طبيعى بودند و شيوه‌ی كوبيسم را شيوه‌ی فرنگى تصور مى‏كردند هميشه در مخالفت بودند و چون خطوط كج و كوله در آن مى‏ديدند به بد سليقگى تعبير مى‏كردند و مى‏كنند، و اين مخالفت‌ها تا هم اكنون ادامه دارد.

مى‏دانم كه مردم مقصر نيستند. زيرا آن محيط هنرى لازم را كه مى‌بايست به وسيله‌ی هنرمندان و مسئولان به وجود آيد تا سطح سليقه‌ی مردم تعالى بگيرد به وجود نياوردند. در حقيقت هنرمندان واجد شرايطى نداشته‏ايم كه مسئوليت خود را در قبال فن خود و زمانه‌ی خود بشناسند و در راه بالا بردن معرفت و سليقه‌ی مردم محيط خود بكوشند.

هنرمندان، موقعيت خود را كه چگونه بايد باشند درنيافته‏اند و تظاهرات هنرى نكرده‏اند، در نتيجه، مردم هم با شيوه‏هاى مختلف هنر و لزوم تغيير و تحول آشنا نشده‏اند. پس بعيد نمى‌نمايد كه اكنون از نقاشى هندسى (كه كار هنرمندان گذشته خودمان بوده) كسى خوشش نيايد، يا منظور و مفهوم اين شيوه‌ی نقاشى را كسى نتواند درك كند. اينك جاى هيچ گونه اظهار تأسف نيست فقط انتظارى كه از محيط بايد داشت اين است كه لااقل آماده‌ی مباحث هنرى باشند. چون وقتى شيوه‏اى به وجود مى‏آيد، آن شيوه بدون بحث و انتقاد و تجزيه و تحليل به فهم عمومى نزديك نمى‏گردد.

در هنر، تنها قدرت بيان كافى نيست بلكه در اصل هميشه نحوه‌ی بيان شرط اساسى است. يعنى بيشتر چه جور گفتن شرط لازم است. زيرا چه جور گفتن هر موضوع كار هنرمند است. اين است كه در سخن‏هاى گذشته‏ام هميشه گفته‏ام چگونه فكر كردن جز چگونه فكرى را نشان دادن است.

حال به اين نظر مى‏توان توجه داشت كه براى خاطر چگونه فكرى را نشان دادن است كه روش‌هاى مختلف به وجود مى‏آيند. وقتى اوضاع اجتماعى بر اثر پيش آمدها تغيير مى‏كند، به سبب اين تغيير، تعبيرى تازه براى بيان چگونگى واقعيت‏ها لازم مى‏آيد. هر گونه جنگى يك گونه خشونت همراه دارد. هر گونه اختراعى يك گونه تصورات پيش مى‏آورد. هر گونه فكر تازه‌ی اجتماعى، يك گونه صحنه بحرانى مى‏سازد، و هر يك از اينها هم بيان ويژه خود را دارند.

عصر ما عصر ماشين است. زندگانى عصر ما با مبارزات اقتصادى و سياسى و افكار تازه اجتماعى توأم است و مردم با خشونت‏هایى دست به گريبانند و هنرمندان چون در جريان اين نحوه‌ی زندگى هستند، طبعاً همگان احساس خشونت مى‏كنند. از اينرو ملايمت و يا سستى و خيال‌بافى در آن راه ندارد و اين واقعيت، چه نورس و چه رسا باشد در هر حال سنگينى آن پيش از همه و بيش از همه بر انديشه مردم حساس فشار مى‏آورد. حساس‏ترين افراد جامعه هنرمندانند و هنرمندان نيز واقعيت‏ها را به صورت لازم تعبير و تفسير مى‏كنند. هنرمندان، دريافت‌هاى نورس و قابل لمس را به نمايش مى‏گذارند و به دريافت‌ها و موضوعات عادى كه همگان از آن خبر دارند نمى‏پردازند. زيرا تعبير و تفسير مضامين عادى، دريافت نورس نيست.

هنرمندانى كمك به بالا بردن سطح سليقه‌ی هنرى مى‏كنند كه هميشه دست‌آويز بالاترى در اختيار فكر و سليقه مردم بگذارند تا از اين راه، مردم به تفكر و پرورش سليقه واداشته شوند.

خصوصيت عصر ماشين در هنرمند واجد شرايط تأثير مى‏كند و هنرمند مى‏خواهد اين ويژگى و واقعيت را كه گفتنى‏هاى خشونت‏آميز به همراه دارد به نمايش گذارد. براى بيان آن نمى‏تواند به همان صورت از ابزار گذشتگان استفاده كند زيرا ابزار كار بيان گذشته‏ها فقط قادر به بيان احوال گذشته‏ها هستند. اين ابزار گذشته‏ها اگر بيان آرامش و ملايمت مى‏كرده‏اند نمى‏توانند بيان حالت خشونت نيز بكنند مگر كه شرايط خشونت لازم در آنان به وجود آيد تا بتوانند حالت موجده را عرضه كنند.

در نقاشي‌هاى گذشته كه ابزار كار بيانش، طرح و رنگ ملايم و خاموش و موضوعاتش تكرارى بود، امروزه اگر همان طرح و رنگ و موضوعات به همان وضع به نمايش گذارده شوند نمى‏توانند معرف واقعيت امروز باشند. زيرا آن گونه طرح و رنگ، روح زمان ديگرى را نشان مى‏دهد و براى امروز كه بى‏حالى و بى‏خيالى در آن جایى ندارد، بديهى است كه طرح‌ها بايد گوياى حالت باشند و رنگ‌ها سر زندگى و جوش و خروشى داشته باشند تا بتوانند به اين وسيله واقعيت زمانه‌ی خود را بيان كنند. پس با اين زمينه، به طور كلى فهميده مى‏شود كه ابزار بيان هر دوره‏اى با دوره‌ی قبل يا بعد، اصولاً بايد تفاوت داشته باشد. اگر موضوع را عوض كنيد و موضوع زمان را انتخاب كنيد، ولى نحوه‌ی بيان را تغيير ندهيد كارى بيهوده انجام داده‏ايد. زيرا به اين مى‏ماند كه افكار تازه را در قالب كهنه بريزيد. (قالب و محتوا بايد هر دو تازه باشند).

نقاشى هندسى يا كوبيسم قالبى مناسب و موافق با مقتضيات عصر ماشين دارد. زيرا فرم‏ها هندسى هستند و به ادوات ماشين شبيهند (يا از آن گرفته شده‏اند). از اينرو، بهترين فرم را براى معرفى ويژگى زندگانى عصر خود دارا هستند.

حال اگر نقاشى‏هاى كوبيسم خوش‌آيند ذوق اكثر يا همه مردم زمانه‌ی يك محيط نيست، تقصير متوجه هنرمندانى است كه واجد شرايط نبوده و فرزند زمان خود نبوده‏اند و مقتضيات زمانه را درك نكرده‏اند و آن مقتضيات را به وسيله‌ی آثارى هنرى به رخ مردم نكشيده‏اند. در اين صورت طبيعى است كه درباره‌ی هنر، مردم و اهل ذوق همان قضاوتى را خواهند داشت كه با آن سابقه دارند و همان زيبایى را مى‏شناسند كه به آن عادت كرده‏اند. عادت به اين محكمى را چنان كه گویى هرگز تغيير نمى‏پذيرد، بايد ناشى از شرح زيبایي‌هایى دانست كه ساليان دراز، هنرمند ‌نماها، براى مردم ما به وجود آورده‏اند.

اگر عادتى در واقع موميایى شده تا به اين حد، براى مردم اين محيط دست نمى‏داد، هرگز پيش نمى‏آمد كه تصور كنند نقاشى هندسى شيوه‏اى از بيگانه است و اين خيلى عجيب است. زيرا، اين هنر به شكل هندسى در ايران زمين از چند هزار سال پيش تاكنون وجود داشته و شخصيت هنرى ايرانى در انظار جهانيان مبتنى بر اصول هنر تزیينى هندسى است و اين نقاشي‌ها كه به شيوه‏هاى فوويسم يا كوبيسم يا سوررآليسم به تازگى در اروپا معمول شده هنرمندان ايرانى آنها را از دوران پيش ايجاد كرده‏اند كه هنوز ادامه دارد. همين آثار ما امروز مايه‌ی الهام هنرمندان مردم ديگر شده ‏است. درستى اين گفته موقعى مسلم مى‏شود كه شخص، جريان هنر دوران مختلف ايران را دنبال كند و بداند كه چگونه هنرمندان ايرانى مكاتب نقاشى به اصطلاح جديد اروپایى را در خيلى پيش از آنها طى كرده بوده‏اند. از ما قبل ‌تاريخ تا دوره‌ی قاجاريه يعنى از پيش از دوره‌ی هخامنشى، اشكانى، ساسانى و دوره‌ی اسلامى، سلجوقى، تيمورى صفوى نقاشى‏ها همه هندسى به وجود آمده‏اند. منتها هر كدام به نحوى. (اين هنر در فلات ايران به دو علت اساسى با نقوش هندسى سر و كار داشته است و از خصوصيات محيطى ما بوده است):

يكى وجود آب و هواى صاف و نور شديد كه ايجاد سايه روشن تند مى‏نموده، سطوح هندسى طرح را خوانا مى‏ساخته است و ديگرى پيش‌آمدها كه خشونت آميخته به بردبارى را به وجود مى‏آورد و سبب تظاهر آثارى چون نقوش پر پيچ و خم دوره‌ی اسلامى شده است كه همه‌ی آنها هندسى مى‏باشند.

بايد متوجه بود كه نه تنها كوبيسم براى هنرمندان ايرانى امروز يك هنر عقب مانده مى‏بايست بوده باشد، بلكه سوابقى كه در شيوه‏هاى مختلفى پيش از ديگران نشان داده‏اند اصولاً مى‏بايد در پيدا كردن شيوه‏هایى خيلى جامع‏تر و مناسب‏تر از كوبيسم پيشقدم بوده باشند. ولى متأسفانه چنين نيست بلكه گاهى نقاشى كوبيسم را خيلى بالاتر از ادارك خود مى‏دانند و نيز آن را روش بيگانه تصور مى‏كنند. (عجيب‏تر اين كه اين گونه نقاشى كردن را به اشخاصى كه بد سليقه‏اند و قدرت ايجاد آثار طبيعى را ندارند نسبت مى‏دهند) و اين، حربه‏اى براى كسانى است كه نمى‏خواهند هرگز از آنچه به غلط ياد گرفته و فهميده‏اند برگردند.

Exit mobile version