گفتگو با علیرضا مشایخی (آهنگساز)، با عنوان «موسیقی ما هزار سال خواب بوده است، سایت آفتاب
در این قسمت صرفاً بخشی از مصاحبه ی «علیرضا مشایخی» در خصوص چگونگی تأثیر جلیل ضیاءپور در مسیر زندگی وی، آورده شده است. لطفاً جهت مطالعهی متن کامل مصاحبه به منبع درج شده در پایان متن مراجعه فرمایید.
علیرضا مشایخی از معدود آهنگسازان ایرانی است که در سطحی وسیعتر از مرزهای ایران به مفهوم موسیقی میاندیشد و نو بودن و نو شدن از دغدغههای همیشگی وی است. دغدغهای که کهنه نمیشود. در گفتگویی که پیش از این با مشایخی داشتیم در پی چیستی فلسفه مشایخی در موسیقی بودیم. اما این بار سعی در کشف راهی که در مسیر زندگیاش طی کرده تا به این مقطع برسد داشتیم.
در بخشی از این مصاحبه، علیرضا مشایخی گفته است: «دو سه اتفاق که در ده تا سیزده سالگی من افتاد، در تمام زندگیام اثر گذاشت. ریشه نوگرایی من در همین اتفاقها است. یکی این بود که یکی از اقوام ما که معلم هم بود، درباره یک برنامه رادیویی از من سئوال کرد و من که از بزرگترها شنیده بودم برنامه بدی است، گفتم: من با آن برنامه کاری ندارم. برنامه خوبی نیست. آمدم بروم که دستم را گرفت و گفت: چرا خوب نیست؟ نمیدانستم چه بگویم. گفت: شما درباره چیزی حرف زدی درحالی که هیچ دلیلی هم برایش نداری. این خوب نیست. من در آن لحظات خیلی خجالت کشیدم و با خودم عهد کردم که این اتفاق دیگر نیفتد. بعد از این اتفاق دیگری در یک نمایشگاه نقاشی افتاد که آثار متمایل به هنر نو را به نمایش گذاشته بود ومن و یکی از دوستان در حال صحبت بودیم که باز هم شرایط مشابهی ایجاد شد. من گفتم: اینها هر کاری که دلشان خواسته کردهاند و اسمش را هم نقاشی گذاشتهاند.
یک آقایی که هنوز هم چهرهاش را پس از نیم قرن به یاد دارم، دستش را روی شانه من گذاشت و گفت: این داستان، کمی از آنچه که شما فکر میکنید پیچیدهتر است. بگذارید کمی درباره رنگ و شکل و کمپوزیسیون برای شما توضیح دهم تا دیگر اینجوری فکر نکنید. در حدود نیم ساعت آن تابلو را که اصلاً نمیدانم چه بود و مال کی بود، برای من تفسیر کرد. با اتفاقی که قبلاً افتاده بود عکسالعمل من تشدید شد و من یکدفعه متوجه شدم که خیلی عمیقتر از اینها باید فکر بکنم و به این راحتی نباید چیزی را رد کنم. این بار دیگر برای من روشن شد که من حق ندارم، چیزی را که نمیشناسم به استهزاء بگیرم یا دربارهاش اظهار نظر کنم. در این موقع من به موسیقی بتهوون و موتسارت و آهنگسازان روسی مثل چایکوفسکی و راخمانیف خیلی آشنا و علاقمند بودم. یک اتفاق سومی افتاد. یک سری نمایشگاه از آثار هنرمندان معاصر با گرایشهای کوبیسمی گذاشتند. در این میان آثاری از مرحوم «جلیل ضیاءپور» خیلی روی من اثر گذاشت. اینها یک دفعه این فکر را در من ایجاد کرد که معادل اینها در موسیقی چه میشود؟ اینها موسیقی موتسارت نیست. من باید بروم و ببینم که در دورانی که پیکاسو بوده و جلیل ضیاءپور در ایران این تابلوها را میکشد در هنر بینالمللی واقعاً چه خبر است؟»
منبع: سایت آفتاب