مقاله ی توکا ملکی با عنوان «مژدهی سحر با قوقولي قوی خروس جنگي ها» به مناسبت دهمین سالگرد جلیل ضیاءپور، به همت حسن حامدی (مدیر مسئول دو هفته نامه تندیس)، نگارخانه برگ، سه شنبه 19 آبانماه 1388
توکا ملکی پژوهشگر و نویسنده، مقالهی بلندی را که دربارهی ضیاءپور به مناسبت دهمین سالگرد وی نوشته بود، در روز برگزاری مراسم ایشان خواند. او در این مقاله از ضیاءپور به عنوان یکی ازهنرمندان نوگرای ایرانی در کنار نیما یوشیج یاد کرد که هر یک حرکت جدیدی در شاخه فعالیت خود به وجود آوردند. در ادامه می توانید متن کامل مقاله را بخوانید.
علامه دهخدا، خروس جنگی را از نظر دستوری «ترکیب وصفی، اسم مرکب» و معنای آن را «خروسی که برای جنگ آماده شده است» میداند و یادداشتی به خط دهخدا وجود دارد که خروس جنگی را مجازاً آن کسی میداند که بی علت با همه کس جنگ کردن خواهد، به عبارتی دیگر: «پرخاشجو»ست. دهخدا میگوید: «این اصطلاح بیشتر در موردبچهها به کار میرود».
به نظر میرسد فرهنگهای دیگر منصفانهتر از دهخدا با این ترکیب کنار میآیند. فرهنگهای دیگر «خروس جنگی» را مجازاً «آدمهای ماجراجو و دوستدار دعوا» میدانند.
بعدها پس از بازگشت زنده یاد جلیل ضیاءپور از فرانسه و طرح مبارزهی او با کهنهپرستان در هنر و به اخص در نقاشی، و تا زمانهی ما این ترکیب معادل خود جلیل ضیاءپور است. هر ترکیب، ترکیب دیگر را تداعی میکند. اما من آن را با معنا و بار مثبت شامل همهی کسانی میدانم که حرف و سخنی تازه دارند، دعوا و جدالی نیست و اگر هست از سوی مخالفان نوگرایان است.
به صِرف آن که در هر زمانهای، کسانی که با فرهنگ و هنر سنتی و یا به قول ضیاءپور «عقبگرایی و واپسگرایی» سر دعوا دارند و خود سبب ساز جریانی تازه و نوگرا میشوند، تعداد «خروس جنگی»ها زیاد میشوند. سید محمد علی جمالزاده و صادق هدایت در سطح عامتر، غلامحسین غریب گرگانی در حلقهی یاران ضیاءپور خروس جنگیهای قصهنویسی، نیما یوشیج در سطح شعر نوگرای ایران و هوشنگ ایرانی در حلقهی یاران ضیاءپورخروس جنگی شعر و جلیل ضیاءپور خروس جنگی نقاشی و خروس جنگیهای دیگر در زمینههای دیگر هنر از نمایشنامهنویسی گرفته تا موسیقی و بیاییم نزدیکتر در زمینههای دیگر، مثلاً ابراهیم گلستان و فرخ غفاری در سینما، یا عباس نعلبندیان در زمینهی نمایش و یا علیرضا مشایخی در زمینهی موسیقی و جالب آن که از این پرندهی نرینه به طور مداوم بچگانی به وجود میآید. در همین زمانهی ما ببینید در تمامی زمینههای هنر چه قدر خروس جنگی داریم و همه بیعلت و با علت و به حق و ناحق با دیگران سر جنگ و دعوا دارند.
رسم بر این است که در مراسمی چنین، دربارهی آن کس که نکوداشتش برپا شده است سخن از بزرگیاش گفته شود و از محاسن کارهایش، که من نیز بر این باورم که زنده یاد جلیل ضیاءپور از پیشکسوتان نقاشی نوگرا جایگاه والایی در هنر امروز ایران دارد، با جسارت و شهامت و پایمردی او و مبارزهی جانانهاش با کهنهپرستی بود که توانست همچون «نیما یوشیج» آب در خوابگه مورچگان بریزد. زنده ياد جلیل ضیاءپور در مورد چند و چون و چرایی حرکت «خروس جنگی» با بهره گرفتن از یک بیتِ شعرِ شاعری سنتی که به عنوان «مبنای شعار خود» (در حقیقت خود و یاران و همفکرانش، با ذکر ضمیر اول شخص جمع) گفته است: «ما، هیچ عقبگرایی و واپسگرایی را بیپاسخ نمیگذاشتیم و تا جایی که آگاهیهای ما اجازه میداد، عوامل بازدارندگی و سودجویی را به طور قاطع برکنار میزدیم و افشاگری میکردیم. در واقع خروس جنگی مبارزهای در برابر کهنهپرستی و سنتگرایی به دور از واقعیات زمانه داشت».
گر چه آن بیت شعرِ شاعر سنتی، فرخی سیستانی:
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر / سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر
از به افسانه و به تاریخ پيوستنهای حدیث اسکندر (که نمیدانیم منظور از حدیث چه بوده است) خبر میدهد، اما از مخاطبان میخواهد سخن نو و بدیع و تازهای بیاورند، چرا که این نوآوری در مقابل تلخی کهنگی، شیرینی دیگری دارد.
جليل ضیاءپور در سال 1328 خود را به عنوان آغازگر نقاشی نوگرای ایران و نظریهپردازی مطلع در زمینهی نوگرایی در نقاشی، معرفی و به تأسیس انجمن خروس جنگی اقدام میکند، که مجمعی پیشرو در زمینهی طرح عرصههای هنر نوگرا، خاصّه نقاشی، ادبیات، تئاتر و موسیقی بوده است.
در اینجا در حد بضاعت و وقت تلاش میشود که ببینیم آیا آغازگران جنجالی شعر نو و نقاشی نو (نیما و ضیاءپور) که همهی دعواها و جدالهای نو و کهنه به حساب آنان نوشته شد خروس جنگیهای واقعی و اصیلی بودهاند؟
پاسخ روشن است: خیر.
چه نیما یوشیج و چه جلیل ضیاءپور محافظهکارتر از آن بودهاند که خروس جنگیهای واقعی باشند، که البته این محافظهکاری نه امری منفی که بسیار مثبت و منطقی میباشد.
اینان اذهان معتاد به اعتیادی هزار و اند ساله را درهم ریختند، اما هم نیما و هم ضیاءپور ادامهی راستین و صورت تکامل یافتهی آثار هنری کهن بودند. اینان برهم زنندهی بساط کهن و کهنهپرستی بودند. اینان سد و مانع را شکستند و راه تازه را به همراهان خود نشان دادند. به عنوان مثال اگر نیما یوشیج به لزوم شکستن مصرعها پی برد و تساوی طولی مصرعها را با حفظ مبنای اوزان عروضی کوتاه و بلند کرد، بعدها در ادامه، احمد شاملو در شعر «رکسانا» (در کتاب هوای تازه) هر مصرع شعرش به چندین سطر رسید. همین مورد را میتوانید در نقاشیهای ضياءپور ببینید که با چه احتیاطی فرم بصری را دیگرگون میکند و اگر نه همزمان، اما در حیات خود شاهد است که نقاشان پیرو مکتب او پیکاسوتر از پیکاسواند. اینان و دیگر خروس جنگیهای زمینههای دیگر هنر در شرایطی به شکافتن سقف فلک و انداختن طرحی نو سپر بلا شدند که لازمهی آن گام به گام رفتن یا به عبارتی موقرانه و با طمأنینه رفتن بود. چرا که اصلاً «حرکت» آنان نفس رو در رویی با جامعهای بود که در بستر سنت و عادت خود تاب جنگ و جدل نداشت.
ضیاءپور خود در مورد این محافظهکاری در آثارش میگوید: «اهمیت برداشت من از رنگهای چادرنشینان و ایلات و عشایر، و نیز نوآوری ساده و با طمأنینهام برای هر آشنا به کار و اهل بینش که نگاه و اندیشهی نرم به کار میگیرد، قابل درک است».
توقیف مجله و کشاندن ضیاءپور به دادگاه تخلفات اداری و بازجویی از وی را به یاد آوریم که بیشتر به مزاحی میماند: پرسیده شد که چه کسی او را مأمور اشاعهی کوبیسم کرده است؟ و چرا از کوبیسم صحبت میکند؟ پس از توضیحات ضیاءپور در باب کوبیسم، از وی بابت توقیف مجلهی خروس جنگی عذرخواهی میگردد و به ایشان گفته میشود: «ما فکر کردیم کوبیسم یعنی کمونیسم!»، و یا آن نقل قول از جلال آل احمد را دربارهی نیما یوشیج به یاد آوریم که: بعد از کودتای 28 مرداد 32 پیر مرد دل نگران بود که نکند بیایند سراغش که چرا شعر را خراب کردهای؟
در پی جست و جوی خروس جنگیها مروری بر شکلگیری انجمن خروس جنگی و انتشار مجلهای به همین نام لازم است.
اعضای انجمن را در دو دوره میتوان بررسی کرد:
گروه نخست، از سال 1328: آقایان «غلامحسین غریب گرگانی» در زمینهی ادبیات، «حسن شیروانی» در زمینهی تئاتر، «مرتضی حنّانه» در زمینهی موسیقی و «جلیل ضیاءپور» در زمینهی نقاشی که مدیریت انجمن را نیز به عهده داشت. انجمن با هدف روشنگری اذهان نسبت به هنر نوگرا، شروع به انتشار مجلهای با همان نام کرد. در همان ابتدا، حنانه به سبب اختلاف سلیقه کناره گرفت ولی بعدها مقالاتی محققانه دربارهی موسیقی غربی به چاپ رساند.
در سال 1330 هوشنگ ایرانی (شاعر) به انجمن راه مییابد ،در حالی که ضیاءپور از انجمن دوری میگزیند. ضیاءپور میگوید: «با ورود هوشنگ ایرانی به انجمن، تندرویهای موهِن او باعث شد که خود را از جمع دوستان کنار بکشم.» بنابراین انجمن با حضور آقایان«غلامحسین غریب»، «حسن شیروانی» و «هوشنگ ایرانی» تشکیل میشود و گروه دوم به وجود میآيد.
مجلهی خروس جنگی نیز در دو دوره منتشر میگردد:
انتشار دوره اول (۱۳۲۸ تا 1329)، در این دوره ۵ شماره از مجله زیر نظرضیاءپور، شیروانی و غریب منتشر شده و در پشت جلد شمارههای آن، این نوشته آمده بود: «زیر نظر انجمن هنری خروس جنگی. هدف ما بالا بردن سطح معرفت عمومی است».
انتشار دوره دوم در 15 اردیبهشت و یا خرداد ماه 1330.همانطور که اشاره شد ضیاءپور به خواست خود، کنار رفته بود و به جای او هوشنگ ایرانی آمده بود و در این دوره بیحضور ضیاءپور یا به گفتهی خودش «بدون دخالت من»، مجله در قطع بزرگ منتشر شد. در صفحهی پشت جلد آن یک بیانیه آمده بود با امضای غلامحسین غریب، حسن شیروانی و هوشنگ ایرانی که ظاهراً بیشتر سطور آن منعکس کنندهی عقاید هوشنگ ایرانی و نوشتهی او بود. این بیانیه تحت عنوان «سلاخ بلبل» شامل ۱۳ بند بود. بند اول این گونه آغاز میشد: « هنر خروس جنگی، هنر زندههاست. این خروش، تمام صداهایی را که بر فراز هنر قدیم نوحهسرایی میکنند، خاموش خواهد کرد».
آرم انجمن که نقش روی جلد مجلهی خروس جنگی است، توسط جلیل ضیاءپور و نام آن، به پیشنهاد غلامحسین غریب انتخاب شده بود. آرم انجمن و مجله، با طرحی نوگرا، گویاتر از نقاشیهای ضیاءپور بیانگر خواست همهی خروس جنگیها بود.
در سال ۱۳۲۸، انجمن با پذیرش افرادی چون نیما یوشیج، منوچهر شیبانی، مصطفی کمال پورتراب، بهمن محصص، سهراب سپهری و بسیاری دیگر از هنرمندان در زمینههای هنر نوگرا، موج جدیدی را آغاز میکند. نیما یوشیج به نشانهی همکاری با مجلهی خروس جنگی با چاپ شعر «شهر صبح» همکاری خود را با گروه و مجله آغاز میکند،که در شمارهی اول این دوره به چاپ میرسد:
قوقولی قو. خروس میخواند.
از درون نهفت خلوت ده،
از نشیب رهی که چون رگِ خشک،
در تن مردگان دَواند خون،
میتند بر جدار سردِ سحر؛
میتراود به هر سوی هامون
پس از محاکمهی اداری ضیاءپور و آگاهی مسؤولان مبنی بر عدم تبلیغ افکارکمونیستها و انتشار مجلهای سیاسی توسط وی، مقرر شد مجلهی خروس جنگی که توقیف شده بود با نامی دیگر منتشر شود، بنابراین در اواخر سال ۱۳۲۸ مجلهی «کویر» توسط ضیاءپور، غریب و شیروانی، با همان اهداف گذشته منتشر گردید. ضیاءپور در این مجلهی کم تیراژ اولین تابلو با شیوهی خود با نام «حمام عمومی» را به چاپ رساند و همچنین مقالهای به نام «نقاشی» که در حقیقت توضیح واضحات «حمام عمومی»اش بود.
ضیاءپور میگوید: «کویر را هم توقیف کردند، این بار «پنجه خروس» منتشر شد، بعد «پنجه خروس» هم توقیف شد».
ضیاءپور بعد از این برای بیان نظرات و انعکاس افکار خود از صفحههای فرهنگی و هنری نشریات دیگر کمک گرفت.
با نگاهی به نسخههای به جا مانده از «خروس جنگی» و «کویر» در کتابخانهی ملی ایران و شمارهای از «پنجه خروس» در یک آرشیو خصوصی با اعضای هیأت تحریریهی این نشریات آشنا میشویم، آنان نه در مقام روزنامه نگاران، که هر یک در جایگاه محقق و پژوهشگر، نقاش، شاعر، قصه نویس، نمایشنامه نویس، موسیقیدان و مترجم آثار قلمی خود را به این نشریات میسپردند. بیشترین مقالهها را جلیل ضیاءپور، بیشترین قصهها را غلامحسین غریب و بیشترین نمایشنامه را حسن شیروانی نگاشتهاند، تقریباً در همهی شمارهها شعرهایی از نیما یوشیج و به اخص از دفتر «ماخ اولا» و نیز نوشتههایی از او با عنوان «حرفهای همسایه» آمده است. مقام بعد از هوشنگ ایرانی است، مقالهای از مرتضی حنانه، شعرهایی از منوچهر شیبانی، اسماعیل شاهرودی و سهراب سپهری شاعران نیمایی هم در این نشریات به چاپ رسیده است. به نظر میرسد بهمن محصص با نوشتهای انتقادی با عنوان «و اما رادیوی ما و هنرنماییهای آن» در «پنجه خروس» به جمع اعضای تحریریه میپیوندد و همچنین در همین نشریه ترجمهای ازسهراب سپهری به نقل از هفته نامهی هنرهای زیبای پاریس به تاریخ آوریل 1952 از نویسندهای به نام «هلن تورنر» به چاپ رسیده است. خبرهایی از عالم موسیقی مبنی بر اجرای کنسرتی از هنرمندی بلژیکی در تهران و آمادگی انجمن خروس جنگی برای همکاری این نوع فعالیتهای هنری و نیز معرفی «ژولیت گریگوریان» (پیانیست) و گفتاری دربارهی راخمانینف و نیز معرفی نقاشی به نام «منوچهر فروتن» که به قول گردانندگان مجله از سبک کوبیسم استفاده کرده است، از دیگر مطالب خروس جنگی، کویر و پنجه خروس است.
مقالهها و مطالب انتقادی این نشریات با نثری ژورنالیستی، تند و گستاخانه به رشتهی تحریر درآمدهاند، مثلاً در مقالهای از غلامحسین غریب به این جملهها و عبارتها بر میخوریم:
«برای من که پس از بررسیهای دقیق پی بردهام این دستهای که به نام هنردوست، هنرمند و هنرشناس نامیده شدهاند، اصولاً فاقد فهم بشریت هستند و جز چند نفر انگشت شمار، دیگران ماشینهای متحرکی هستند که نقش دلقکهای بسیار بینمک و بیشعور را بازی میکنند، اصولاً انتظاری وجود ندارد. جهان هنر با بشریت سر و کار دارد نه با ماشینهایی که از بشریت تنها کثافت سازی سهم آنهاست».
به عقب بر میگردیم. به زمان ترک و دوری گرفتن ضیاءپور از انجمن خروس جنگی «تندرویهای موهِن» هوشنگ ایرانی چه بود که به کنارهگیری ضیاءپور انجامید؟ آیا هوشنگ ایرانی در نوشتن مقالههایی چون غلامحسین غریب «تند رویهای موهن» داشت و یا در کار شاعری؟ بیشک آنچه او بعدها در شعر مطرح کرد که حتی ذرهای از جسارت او در نیما هم نبود، ضیاءپور را نگران ساخت که این سیل همه چیز را با خود ببرد. اما به اعتقاد زنده یاد محمد حقوقی، هوشنگ ایرانی با ذهن نوجویانه و خوی تندروانه از همان آغاز نشان داد که اصیلترین «خروس جنگی» آن روزگار هموست.
هوشنگ ایرانی شاعری بود با مایههای سرشار و فرهنگ غنی، که در آخرین سال دههی بیست و سالهای دههی سی با چاپ چهار دفتر که در مجموع بیش از سی عنوان شعر نداشتند، دو نوع شعر ارائه داد. نخست: شعرهای موزون همچون شعر مشهور «کبود». و این همان شعری است که دو «ترکیب وصفی» معروف «جیغ بنفش» و «غار کبود» آن باعث جار و جنجال بسیار شد، در صورتی که تنها اتصاف صفت به موصوفی غیر معمول و در واقع از مقولهی «حسامیزی» است که خود یکی از راههای دوری از نثر و تجاوز از تداول زبان تواند بود، والا در همین شعر، سطرهایی دیده میشود بسیار افراطیتر از دو واژهی ناهمجنس «جیغ» و «بنفش» و «غار» و «کبود». به طوری که گاه کلمههای کنار هم نشسته، چنان که باید همدیگر را جذب نمیکنند. نه از نظر مفهوم زبانی و دستوری و نه از لحاظ نوعی معنای شاعرانه و کاملاً پیداست که شاعر در بیان این افراط تعمد داشته و شعر را با قصد ارائه یک شعر به تمام معنی نو و تازه و با برخوردی جدید با زبان، نوشته است.
«هیماهورای!
گیل ویگولی
نیبون … نیبون!
غار کبود میدود
دست به گوش و فشرده پلک و خمیده
یکسره جیغی بنفش
میکشد
هوم بوم
هوم بوم
وی یو هو هی
هییا یاهی
شعر او اگرچه جنجال بسیار به پا کرد و مورد طعن و تمسخر بسیار قرار گرفت، اما مورد توجه شاعران آگاه نسلهای بعد شد.
بنا به گفتههای ضیاءپور (در هیأت یک خروس جنگی واقعی) سه گروه به طور مشخص از دشمنان و مخالفان اصلی او و خروس جنگیهای دیگر بودند: گروه نخست اعضا و طرفداران حزب توده بودند که میگفتند هنر باید برای همه قابل درک باشد که حتی پرتقال فروش و تله موش فروش هم از آن رضایت داشته باشند؛ گروه دوم مینیاتوریستها بودند که به طور کلی با هنر نوگرا مخالفت میکردند و سومین دسته، پیروان مکتب کمالالملک که هنر رسمی آن زمان محسوب میشد.
ضیاءپور در طول سالهای فعالیت یا به عبارتی دیگر مبارزه و جنگ و جدل با کهنهپرستان و تلاش برای اثبات حقانیت فکری خود، کمتربه خلق آثار پرداخته است.
آثار ضیاءپور از سال 1323 تا 1337 بنا به نوشتهها حدود30 اثر (کمی بیشتر یا کمتر)اند، و بر ما روشن نیست این تعداد چه قدر به حقیقت نزدیک است.
در میان آثار به جا مانده از او، شاید بتوان ادعا کرد که آثار دههی هفتاد، نوگراتر از بقیهی آثارند. دههای که دهها و دهها و دهها خروس جنگی در عرصهی هنرهای تجسمی ایران قوقولی قوشان را سر دادهاند، از درون نهفت خلوتشان آواز خود را خواندهاند، مژدهی سحری تازه و روزی نو را دادهاند و با شیرینی و حلاوتِ هنرشان کامها را شیرین کردهاند.