مصاحبهی «فوآد فاروقى» با «جلیل ضیاءپور»، با عنوان «نوجویی و نوگرایی»، مندرج در«رستاخیز»، شماره ۷۳۹، شنبه ۲۶ آذر ماه ۱۳۵۶
«رستاخیز» با عنوان «اشاره» نوشت: «امروزه نوجویى و نوگرایى در هنر با موجى از مخالفتها و سرزنشها روبرو نمىشود. هنر، دیگر حدود خاصى ندارد و هنرمندان در ابعاد گستردهترى شیوههاى نو را تجربه مىکنند. اما بیست و پنج- سى سال پیش، نوآورها و کسانى که مىخواستند دگرگونیهایى در کارهاى هنرى خود ایجاد کنند، بىرحمانه مورد انتقاد قرار مىگرفتند. سنتشکنى آنان در هنر، براى مردم پذیرفتنى نبود. «جلیل ضیاءپور» از معدود هنرمندانى است که سالها نیش قلم و زخم زبان بسیارى از افرادى را (که براى هنر حد و مرزى معین قائلند) به جان خریده است. «ضیاءپور» نخستین کسى است که شیوههاى مدرن نقاشى از جمله «کوبیسم» را تجربه کرده است. جالب این که پس از گذشت سالها، این نقاش نوگرا، هنرش را به خدمت شاهنامه فردوسى گمارده، پژوهشهایى را در زمینهی پوشاک رسمى، نقاشى و مجسمهسازى در زمینههاى مختلف داستانها آغاز کرده است.
گفتگو با «جلیل ضیاءپور» دربارهی نقاشى و مسائل شاهنامه:
س- چرا کوبیسم در ایران با موجى از مخالفت روبرو شد؟
ج- هر نوع تجربه در عالم هنر، حرکتى است در جهت پیشرفت دنیاى هنر، در جوانها باید روحیهی نوگرایى و کنجکاوى را تقویت کرد.
س- در این چند سالى که مسئولیت تصویرگرى داستانهاى شاهنامه را پذیرفتهاید، این تصور براى عدهاى به وجود آمده است که در نقاشى مدرن به موفقیت دلخواه دست نیافتهاید! تا چه اندازه این تصور مورد تأیید شما است؟
ج- معمولاً اینگونه تصورات اگر ریشه در غرضورزى داشته باشد، به هیچ وجه نمىتوان آن را تأیید کرد. هر کسى که در رشتههاى مختلف هنرى فعالیت مىکند بایستى پیه مخالفتها را به تن بمالد، من هم از این قاعده مستثنى نبودهام، از آغاز فعالیتهایم مخالفانى داشتهام، علتش هم واضح است. من مىخواستم نحوهی تفکر و تلقىام را بیان کنم و مىخواستم در نقاشى ایران تحرکى ایجاد کنم و این بر خیلىها گران آمد.
س- این نوجویىها چه نتیجهاى داشت و تا چه حد جامعه آن را پذیرفت و یا با آن مخالفت کرد؟
ج- پیش از پاسخ به این سؤال، بهتر است واقعیتى را بشکافم. من اگر «کوبیسم» را در این سرزمین پبش نمىکشیدم، بدون شک پس از مدتى به اجبار زمانه، یکى دیگر روى تحقیق و کنجکاوى این کار را مىکرد. من منتظر نماندم تا دیگرى این کار را آغاز کند. اما در مورد این که نوجوییهایم در نقاشى چه نتایجى به بار آورده است، باید بگویم همین قدر که مىبینم هم اکنون جوانان و نقاشانى که پس از من با قلممو و رنگ آشنا شدهاند، و به شیوههاى جدید نقاشى توجه دارند، بهترین نتیجه را گرفتهام. زیرا در آنان تحرک به وجود آوردم تا راهى تازه جستجو کنند و نیز باید بگویم هر گونه نوآورى و تجربهی تازه، حرکتى است به سوى پیشرفت هنر.
س- آنان که پس از شما به نقاشى پرداختهاند به غیر از قلممو و رنگ و دیگر ادوات نقاشى از چیزهاى دیگرى هم استفاده کردهاند.
ج- مثلاً؟
س- براى نمونه باید از نقاشى نام برد که بدنش را رنگ مىکرد و بعد به بوم مىچسباند.
ج- متوجه هستم دربارهی چه کسى حرف مىزنید، من با این طرز نقاشى مخالف نیستم. البته او کارى کرده است که از سالیان پیش در اروپا انجام مىشده است. رنگ کردن بدن و چسباندن آن به بوم و تصویرى که از این طریق بىحساب به دست مىآید، براى خیلىها ساده و در عین حال مضحک مىنماید و حق هم دارند. اما این گونه نقاشیها به این سادگیها هم نیست. در اصل نقاش پس از به دست آوردن تصویر باید مغزش را به کار اندازد، و براى نقشها مفهوم پیدا کند و با تکمیل نقشهاى به دست آمده اندیشهاش را در تابلو جان بدهد و بیان منظور کند. در هر حال چون مغزى به کار افتاده آن را تأیید مىکنم.
س- در حرفهایتان از مخالفان مغرض گفتید، این مخالفان چه کسانى بودند یا هستند؟
ج- هنگامى که کوبیسم و دیگر شیوههاى نقاشى مدرن را معرفى کردم، نقاشان کلاسیک، جملگى به مخالفت پرداختند ولى به تدریج کار من به تأیید رسید. روی هم رفته مىشود گفت مخالفان من همگى ناآگاهان به هنر بودند و موافقانم رسانهها بودند (هر چند آنان که مخالف مىنوشتند باز رویارو بودند). همین افرادى که روزى مرا متهم به نابود ساختن ذوق اصیل نقاشى مىکردند، هم آنان امروز خرده مىگیرند که چرا به تصویرگرى و تحقیق پیرامون شاهنامه و افسانههایش پرداختهام. این عده بالاخره باید حرفى بزنند، زیرا بیم دارند اگر سکوت کنند کسى متوجه حضورشان نشود!
س- توجه شما به اسطورههاى شاهنامه، ظاهراً کار شاعران نوپردازى را تداعى مىکند که براى ردّ اتهام ناتوانى در سرودن اشعار در قالبهاى عروضى، گهگاه به غزل و قصیدهسرایى مىپردازند.
ج- در وهلهی نخست بایستى به این برداشت اشتباه اشاره کنم: عدهاى تصور مىکنند، آنان که کار نو انجام مىدهند به طور دربست با گذشتگان و کارهایشان سر ناسازگارى دارند، در حالی که چنین نیست، شاعران امروز به «حافظ»، به «فردوسى» و … احترام مىگذارند و اگر وزنهاى نیمایى را پذیرفتهاند بدون تردید نیاز زمانه بوده است، شما به کرات مىبینید شاعران غزلهایى سرودهاند که از غزل شاعرانى که سالها به وزنها و قالبهاى عروضى توجه داشتهاند نابتر بوده است، یا نقاشان پیرو سبکهاى مدرن، پارهاى مواقع کارهاى کلاسیک درخشانى ارائه کردهاند، پس نوگرایى از سر ناتوانى نیست، بلکه بیشتر به خاطر پیمودن راههاى تازه است. براى رسیدن به نتیجههاى بیشتر و بهتر، من به غیر از نقاشى در سایر رشتهها هم مانند (تاریخ تمدن، جامعهشناسى، تاریخ هنر، سبکشناسى، رنگ و روانشناسى، تاریخ لباس و پارچهشناسى، باستانشناسى و فلسفه) تحصیلاتى دارم. اگر امروز براى تصویرگرى و نقشهاى برجستهسازى داستانهاى شاهنامه مسئولیتى به عهدهام واگذار شده به خاطر تحصیلات و تجربههایى است که دارم، وانگهى از این راه معاشم را مىگذرانم. (۱) مطالعات من در زمینههایى که گفتم موجب شد تا صحنهپردازى نقشهاى شاهنامهاى را چه از نظر نقاشى و چه از نظر مجسمهسازى زیر نظر داشتهباشم.
س- نمایشگاههایى که تا کنون برپا داشتهاید چه تأثیرى گذاشتهاست؟
ج- تا چند سال پیش نمایشگاههاى متعددى از کارهاى من ترتیب یافته است. مهمترین اثرى که مىتوانم از برگزارى نمایشگاههایى که از کارهایم ترتیب یافته به شمارم، ایجاد روحیهی تجسس هنرى در جوانان است، روحیهاى که موجب گردیده، امروزه بسیارى از جوانان، شیوههاى نو را تجربه کنند، زیرا من فقط تحرک هنرى (در صورت امکان تحرک هنرى و نوجویى) مىخواستم. مىخواستم اهرمى باشم که بودم و نتیجه هم گرفتم.
۱- در این زمان بر اثر مخالفت من با وزیر وقت (بر اثر عدم همکاریهایم با نظر دستگاه) دو سال، با حذف همهی امتیازات مالى، و وصله و اتهام بستن، خانهنشین شدم و سپس بود که به اصطلاح با دلجویى خواستند که به تحقیق در شاهنامه بپردازم که به اکراه کار را پذیرفتم (نه نظرشان را).